دیالوگهای ماندگار سمفونی مردگان
| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۱۴ ب.ظ
به زودی خلاصه و لینک دانلود سمفونی رو رو وبلاگ میزارم
پدر پرسید: دنبال چی میگردی؟
آیدین: دنبال خودم
پدر: گم شو
مردم پشت خدا هم حرف می زنند
پدر به میان آتش چشم دوخت. کمی دقت کردو گفت: باباگوریو. اورهان این باباگوریو نیست ؟
من دیدم کتاب تازه گر گرفته بود گفتم: چرا
گفت: مگر من قبلا این کتاب را پاره نکرده بودم ؟ گفتم: دوباره خریده
گفت: من هم دوباره نابودش می کنم.
پدر کتاب را در دست گرفت و از وسط جر داد
بعد از کمر پاره اش کرد و آنقدر کاغذها را پاره کرد تا کف اتاق پر از کاغذ شد. جر می داد و پاره می پاشید
هوار هم می کشید. گفت: توخانه من این اراجیف را نیاور
موقعی هم که بیرون می رفت به سبیل کم پشت آیدین نگاه کرد که حالا خوب لب بالاش را پوشانده بود. گفت:
با این سبیل کجا را می خواهی پاره کنی ؟
- ۹۹/۰۴/۰۴
فکر کنم جناب عباس معروفی این قسمت از کتاب که گفتن مردم پشت سر خدا هم حرف میزنند از شاملو تقلید کرده:/
چون شاملو میگه:
از مردم چه انظار داری!؟ انها پشت سر خدا هم حرف میزنند.